سلام.من امروز ششم اسفند برای اولین بار غیر شیر و دارو یه چیزه دیگه خوردم. البته باید بگم اولین بار یه چیزه دیگه خوردم. بزارین براتون تعریف کنم، چند روز پیش ،مامانم منو گذاشته بود رو تختم ،داشتم با عروسکهای آویز تختم بازی میکردم و آهنگش رو گوش میکردم. مامانم هم تو اتاق من داشت استراحت میکرد. یه هو یه چیزی دیدم ،یه چیز سفید،فکر کردم خوردنیه و شروع کردم به خوردنش.مامانم صدای ملچ و ملوچم رو شنید .سریع اون رو از دست و دهنم گرفت و بهم گفت ،پسرم دستمال مگه خوردنیه؟مامانی ام هر کاری کرد یه تکه دستمال رو نتونست از دهنم دربیاره .من اون رو خورردم.حالا دومین دفعه رو بگم،خونه مادرجون بودم.مادرجون برام یه چیزی درست کرد که بهش می گفتن فرنی.مزه اش برام عجیب و غریب بود .یه خورده خوردم.یه خورده رو هم تف کردم.مادرجون بهم آب جوش هم داد که من وقتی میخوردم.مثل قطره استامینوفن با اخم و تخم میخوردمش.خاله میگفت مثله اینکه آب خیلی بد مزه هست،ماهم از این به بعد نخوریم
|